زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

خدایا ممنون که زینب گلمون سرحال و سلامته

دختر نازم تو چند روزی که شما خیلی سرحال نبودی مامان و بابا هم پا به پای تو غصه میخوردند و همش دنبال چاره بودند تا زودتر سلامتی شما برگرده و اون میسر نشد الابه لطف خداوند متعال که همیشه شامل حال ما و توست. زینب جان ! از اوایل هفته قبل که پیش دکتر افشاریان رفتیم و برات داروی جدید تجویز کرد کم کم حالت بهتر شد و تا روز چهارشنبه که قصد مسافرت به شمال و ویلای عمه حوری اینها رو داشتیم مامان و بابا دو دل بودن که نکنه سفر رفتن ما باعث بشه شما حالت دوباره بهم بریزه و اذیت بشی ولی با تجویزهای خاله ها و مامان جون و گرم کردن دل خوشگلت و روغن زیتون و توکل برخدا تصمیممون بر این شد که بریم و روز چهارشنبه مامانی و بابایی و عمه حوری اینها صبح ...
30 خرداد 1390

پنج ماهگی ماه خوبی نبود

امروز که روز بیست و چهارم از آخرین ماه بهاره زینب جونم برات بنویسم که تو این ماه خیلی اذیت شدی و هر روز مجبور شدی یه داروی جدید بخوری بعد از اینکه هفته قبل رفتیم دکتر شما حالت اصلا رو به راه نشد و بجای اینکه  سرفه هات بهتر بشه بجاش یه مشکل دیگه هم پیدا کردی و مزاجت بهم ریخت و حسابی اذیت شدی و بعضی روزها تادوازده با پمپرزت رو مامان جون عوض کرد  خلاصه روز چهارشنبه که رفتی دماوند بد نبودی اما روز پنجشنبه و جمعه حدود ظهر بود که دیدیم حسابی بهم ریختی و تصمیم گرفتیم زودتر بریم خونه این هفته مامانی و بابایی و عمو علیرضا اینها هم اومده بودند دماوند و خوب بود ولی بمیرم برات که تو خیلی سرحال ن...
24 خرداد 1390

خرداد ماه زینب

امروز بالاخره بعد از چند روز غیبت برات میخوام یه پست جدید بنویسم زینب جان این روزها هوا که خیلی گرم شده شما هم که حسابی گرمایی هستی و سریع بی قرار میشی و عرق میکنی بخاطر همین هم زود سرما میخوری شنبه و یکشنبه که دماوند بودیم و هوای اونجا خنک بود  تو هم لباسهای قشنگ قشنگ پوشیده بودی و شب وقتی تو تراس نشسته بودیم مامان و بابا احساس کردن که شما سردت شده و  سریع لای پتو پیچیدنت ولی حدود یک ساعت بعد شما با سرفه های  خیلی شدیدی قلب مامان و بابا رو به درد آوردی و بعد از اینکه سرلاک  نوش جونت کردی احساس تهوع بهت دست داد و همه سرلاک رو برگردوندی و بی قرار بودی و مامان عزیزت همی...
18 خرداد 1390

عکسهای زینبمون تو دماوند

زینب گلم این عکسها رو روز جمعه و شنبه همین هفته ازت انداختیم آخه چون باغ خیلی خوشگل شده و گلها همه باز شده و دیدیم که عکس گل ما با گلهای باغ خیلی قشنگ میشه                   این عکسای قشنگ با همت مامان و بابا برای زینب عزیزشون انداخته شده     ...
11 خرداد 1390

زینب جون بابا و مامان پنج ماهگیت مبارک

امروز که هفتمین روز از آخرین ماه بهار سال نوده دختر دردونه ما پنج ماهه شد عزیز دلم هر روز که داری بزرگتر میشی عشق و علاقه مامان و بابا هم با شما داره رشد می کنه و وقتی که چند ساعتی رو از شما دور هستیم انگار که سالها بوده و شاید بشه گفت همون لحظه که ازت خداحافظی میکنیم و می بوسیمت دلتنگت میشیم(البته این موضوع بیشتر برای باباست که هر روز از شما جدا میشه) عزیزم انشاالله که سالهای سال سالم و سلامت باشی الان هم که به همراه مامان و خاله سیمین دماوند هستی و از پنجشنبه که با هم رفتیم و مامان جون و بابا جون و خاله اینها همه بودن (بجز خاله فاطمه جون و احمد آقا) خیلی خوش گذشت و اول هوای خوب و بعد هم که استراحت و تفریح . شما او...
7 خرداد 1390

منم آپ کردم

زینب گلم سلام باور کن حدود ده روزه که میخوام بیام برات مطلب بنویسم اما فرصت نمیکنم.ولی خیالت راحت باشه بابای گلت مدام خاطراتت رو برای یادگاری  مینویسه  آفرین به این بابای مهربون میخواستم برات بنویسم از روزهای دلتنگی و حوصله سر رفتنمون وقتی مامان جون و خاله سیمین مکه بودن از روزهای شلوغ پلوغ اومدنشون برات بنویسم و البته از سوغاتی خورونت که بابا برات نوشت .اینم چند تا از عکسهات با سوغاتی هات.     این جی جی نازتو خاله برات آورده منم جمعه پیش که جشن نامزدی مریم جون بود تنت کردم در ضمن روز یکشنبه گذشته برای چکاپ ماهیانه رفتی دکتر.خاله انسیه و سجاد هم باهامون اومدن موقعی که دکتر داشت معاینه ات...
4 خرداد 1390

خدا به پدر و مادرها صبر فراوان بدهد

  این گوشه ای از هنرنمایی های چندتا نی نی شیطونکه زینب جونم اینکارا رو نکنی والا خودم میخورمت                   در آخر هم اضافه کنم که زینب جونم دیروز عصر رفتی خونه مامانی و بابایی اونجا با مامانی و عمه حوریه و مریم حسابی بازی کردی و کلی دلشون رو آب کردی شب هم که بابا اومد و عموعلیرضا و حمیدآقا شما خواب بودی و وقتی بیدار شدی و شاید بهتر بگم از خواب پریدی اصلا خوشحال نبودی و به محض دیدن عمو و حمیدآقا غریبی کردی و به طرز سوزناکی شروع کردی به گریه کردن و این ماجرا ادامه داشت تا جاییکه موقع شام کریر شما پشت به سفره و رو به تلویزیو...
4 خرداد 1390

روز مادر مبارک

يا لطيف امروز روز ولادت بهترين مادر خلقت حضرت زهرا (س) است و روز مادر اول به مادر زينب كه بعد از اينكه همسري مهربان و پشتيبان و دلسوز و ... است مادري فوق العاده براي گل زندگيمون زينب هم هست ضمن قدرداني از زحمات بي حدش اين روز رو بهش از طرف خودم و زينب دردونمون تبريك ميگم و براش از خداوند متعال توفيق و سلامتي آرزو ميكنم و بعدهم به همه مادران كه بي هيچ منتي خودشون رو وقف فرزندانشون ميكنند تبريك و شاد باش عرض ميكنم و براي همشون آرزوي سلامتي دارم     ...
3 خرداد 1390
1